روستای خیارج به این روستا در زبان محلی خیاره، و در عهد قدیم خیارک گفته می شده.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شعر طنز سوگلی دختری دیدم که می بوید گلی خنده ای کردم بدو گفتم خُلی اخم بر من کرد و گفتا ای عمو از چه رو خواندی مرا خُل، سوگلی؟ گفتمش در انتخاب شاخه گل تو بسان طایری و بلبلی لیک در هنگام تزویج و نکاح چشم عقلت را ببندی با دلی چون که چشمت سوی معشوقت فتَد خون قلبت می نماید قُلقُلی هر چه گویندت فلانی درک کن در دهانش تند، همچون فِلفلی آخرش با آن نگون بخت کچل می کنی تزویج در سیر خُلی مدتی بعد از نکاح و عشق و خوش می کنی دادِ طلاق و دُلدُلی چون بپرسندت چرا حرف طلاق؟ گوئی آخر کو تفاهم، کو دلی؟ ما برای هم نبودیم و نئیم او سیِ خود، من روم سوی گلی دخترم هشیار باش و تیز بین هاشمت کرده نصیحت، چون گلی 20/03/1391 [ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 8:0 عصر ] [ هاشم مالکی ]
[ نظرات () ]
نجوای مادرانه دختر ای زیبا گل و ریحانه ام ای پسر، وی نعمتِ کاشانه ام ای تو از الطاف آن ربّ جلیل و رحمتی از جانبش بر خانه ام سالها از شوق دیدارت گل من موج می زد از شعف، دلخانه ام یاد تو ناید زمان کودکی را می شدی غوغا درون خانه ام تا سخنگو گشتی و شیرین سخن زنده می شد گلشن ویرانه ام جای تو می شد کجا ای جان من یا در آغوش پدر یا شانه ام الغرض اکنون که گشتی مردِ مرد شو عصای دستم ای دُردانه ام هرگزت از یاد حق غافل مشو دست خود بگذاری اندر شانه ام مَی مَخر هرگز ز یارانِ شقی گاهِ مَی خواهی بیا میخانه ام کن دعا هاشم شود آخَر بخَیر ای گل مینای در گلخانه ام هاشم مالکی[1] [1] - این شعر را در حسینیه خیارجیهای مقیم کرج در تاریخ 29/3/89 سرودم و در شب میلاد حضرت علی(ع) در قم اصلاح و تکمیل نمودم 4/4/89 [ دوشنبه 89/4/7 ] [ 11:23 عصر ] [ هاشم مالکی ]
[ نظرات () ]
بهار آمد خوش آمد
این شعر در 14بیت تقدیم به 14 معصوم(ع) در روز میلاد نبی مکرم اسلام و صادق آل محمد سروده شد قم مقدسه- 13/12/88 هاشم مالکی [ پنج شنبه 88/12/13 ] [ 5:1 عصر ] [ هاشم مالکی ]
[ نظرات () ]
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |