سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روستای خیارج
به این روستا در زبان محلی خیاره، و در عهد قدیم خیارک گفته می شده. 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید

مونوگرافی خیارج 6

محصولات کشاورزی

محصولات کشاورزی که جایگاه اقتصادی در روستا دارند، عبارتند از:

گندم: از قدیمی ترین و اصلی ترین محصولات روستاست، کاشت آن معمولاً در مهرماه و برداشت آن در اوایل و اواسط تابستان انجام می شود.

گفتنی است که قریب به 50% از زمین های زیر کشت آبی به گندم اختصاص می یابد، در حال حاضر، دروی گندم به اشکال دستی و یا ماشین علف چینی (دروگر) و کوبیدن آن با ماشین خرمنکوب و تراکتور انجام می شود.

جو: این محصول بیش تر برای مصارف و نیاز داخلی روستا کشت می شود و جهت تغذیه ی احشام مورد استفاده قرار می گیرد، کشت آن همزمان با گندم و برداشت آن معمولاً چند هفته زودتر از گندم صورت می گیرد.

صیفی جات: صیفی جات شامل، خربزه، خیار، هندوانه، طالبی، گوجه فرنگی ، سیب زمینی، پیاز، لوبیا ، تخمه ی آفتابگردان و ... از محصولاتی است که در اواخر بهار کشت و معمولاً حداکثر تا اواخر تابستان برداشت می شود، و غیر تخمه آفتابگردان، سایر محصولات با انگیزه ی مصرف خانگی خود کشاورز کشت می شود.

علوفه: علوفه، همانند یونجه و شبدر نیز برای تغذیه ی دام ها به طور وسیع در روستا کشت می شود و یونجه با یک بار کشت تا 7 سال و بیشتر و هر سال 3 بار قابل برداشت است، ولی شبدر عمری چند ماهه دارد و به صورت تغذیه ی روزانه ی احشام استفاده می شود.

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 87/11/10 ] [ 1:21 صبح ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]

مونوگرافی خیارج 5

تغییرات جمعیت

الف: مهاجرت جمعیت: آن چنان که از آمارها بر می آید، مهاجرت جمعیت از سالهای 1340 و به تدریج رو به فزونی گذاشته است، به طوری که آمارگیری سال 78 نشان می دهد از سال 1357 تا نیمه اول 1378 تعداد 317 خانوار روستا را به قصد سکونت در شهرها ترک کرده اند.

جمعیت مهاجر قبل و بعد از 1357 ، 7/10% در مقابل 3/89% می باشد، نکته قابل توجه این که 60% از مهاجرت های بعد از 57 مربوط به بعد از سال 1367 (پایان جنگ) بوده است؛ و دیگر این که جمعیت مهاجر قریب به اتفاق جوان و نیروی کار است.

از مجموع جمعیت مهاجر 3/78% در شهرهای تهران و کرج و 9/14% در قزوین و مابقی در شهرستانهای دیگر ساکن هستند.

ب: موالید: مطابق محاسبات انجام شده میزان ولادت در خیارج 578/10% در هزار در سال می باشد (در هر سال در ازای هر 1000 نفر جمعیت بیش از 10 نفر بوده)

ج: مرگ و میر: نسبت مرگ و میر در روستا در طول سال در ازای هر 1000 نفر 4/4 نفر محاسبه شده است.

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 87/11/10 ] [ 1:19 صبح ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]

مونوگرافی خیارج4

پوشش گیاهی

گیاهان روستا را می توان در دو دسته ی عمده ی گیاهان خودرو و گیاهان کاشتنی دسته بندی نمود:

گیاهان خودرو:

گیاهان خودروی خوراکی توسط انسان هم چون قازیاغی، انجیمکه، سلمک، تلخک، ماره جیمکه، شینگه، نرمینکه، قجی، گوبلکه و….

گیاهان خودروی غیر خوراکی همچون چمن، گورمه، گون، پونه، انواع تیغ و خار(قانقال، زرد تی، تیاله،….) نرگاسه سر، شتکه، خینگه ولگ، ورک، اسپند.

گیاهان کاشتنی:

گندم، جو، نخود، کرچک، صفی جات ( که به دو صورت دیم و آبی کشت می شود) یونجه، شبدر، سبزیجات، چغندر، آفتابگردان، لوبیا، و.…

جانوران بومی

جانوران بومی روستا را در 4 دسته به شرح زیر می توان بیان نمود:

الف: حیوانات اهلی؛ مانند الاغ، گاو، گوسفند، اسب، بز، گربه، سگ، مرغ، خروس، کبوتر، بوقلمون، غاز و…

ب: حیوانات موذی؛ همچون مار، عقرب، قورباغه، انواع موش، هزارپا، مگس، انواع سوسک، زنبور، پشه، کنه، کک، انواع مارمولک، انواع مورچه، و ….

ج: پرندگان؛ همچون شانه به سر، قناری، بلبل، فنج، کلاغ، گنجشک، کبوتر چاهی، قرقی، قمری، سار، دارکوب، جغد، عقاب، زاغ، زاغچه و….

حیوانات وحشی؛ مانند، خرگوش، روباه، شغال، گرگ، لاک پشت، خارپشت، جوجه تیغی و….

جمعیت و ترکیب آن

آمار جمعیت روستا در طی چند سال گذشته دارای نوسانات زیاد بوده است، که دلیل عمده ی آن مهاجرت است؛ اعداد و ارقام ذیل به روشنی بیانگر این نوسان است:

سال و میزان جمعیت/ نفر (1337/ 2784 نفر) و (1345/ 1554 نفر) و (1355/1908 نفر) و (1365/ 2183 نفر) و (1370/2294 نفر) و ( 1375/ 1750 نفر) و (1378/1800 نفر)

آخرین آمارگیری مربوط به سال 1378 می باشد که به همت شورای اسلامی روستا انجام گرفته است و در آن شرحی بر ترکیب جمعیت نیز نوشته شده است که در این جا به صورت خلاصه بخشی از آن را می آوریم:

ترکیب سنی: آمارگیری سال 78 نشان می دهد که 5/34% از جمعیت در سنین زیر 19 سال و 65% زیر 30 سالگی هستند، هم چنین جمعیت بالای 60 سال روستا نسبتی معادل9/12% از کل جمعیت را تشکیل می دهد که در مجموع علی رغم مهاجرت های بی رویه ی نسل جوان، ترکیب جمعیت روستا از نظر سنی هنوز هم جوان است.

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 87/11/10 ] [ 1:18 صبح ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]

مونوگرافی خیارج 2

آب و هوای خیارج

روستای خیارج در دشت قزوین واقع شده است، لکن به علت نزدیکی با مناطق کوهستانی و کوهپایه ای و دوری از دریا، دارای آب و هوای حد فاصل بین آب و هوای صحرائی و مدیترانه ای است و می توان آن را از نظر اقلیمی معتدل به حساب آورد.

زمستان و تابستانش گرما و سرمای معتدل و قابل تحمل، و بهارش هوائی روح نواز دارد که بوته های انگور را از خواب زمستانی بیدار کرده و شکوفه های سفید بادام را در مقابل دیدگان قرار می دهد، و پاییزش باران تند و تیزی نثار دشت می کند.

درجه حرارت

متوسط دمای هوا در تابستان 9/25 درجه و در زمستان 5/1 درجه می باشد، حد اکثر دمای ثبت شده در تابستان 4/37 و در زمستان5/6 درجه است.

میزان بارندگی

بارندگی سالانه روستا حدود  336 میلی متر می باشد، بیشترین بارندگی ثبت شده در زمستان 7/107 میلی متر بوده و حد اکثر بارش در یک روز بهاری (فروردین) 29 میلی متر می باشد.

یخبندان

تعداد روزهای یخبندان در طول سال 91 روز ثبت شده است که سهم فصل زمستان در این مورد، 71 روز می باشد.

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 87/11/9 ] [ 1:31 صبح ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]

مونو گرافی خیارج 3

موقعیت جغرافیائی خیارج

خیارج روستائی است در جنوب دشت قزوین و در محدوده بخش رامند از توابع شهرستان بوئین زهرا در استان قزوین.

خیارج در 49 درجه و 43 دقیقه طول جغرافیائی و 35 در جه و 48 دقیقه عرض جغرافیائی و در کنار جاده ترانزیت فعلی تهران- همدان، واقع شده است، شایان ذکر است که در قدیم جاده قدیم، به جاده تبریز – اصفهان، مشهور بوده و جزئی از جاده ابریشم بوده.

فاصله آن تا مرکز استان (قزوین) حدود 60 کیلومتر و تا تهران حدود 160 کیلومتر است.

ارتفاع متوسط خیارج از سطح دریا 1280 متر بوده و از شمال به روستای لوشکان، از شمال شرقی به شهر شال و قلعه هاشم خان (شهرک مدرس فعلی)، از شرق به روستای خوزنین، و از جنوب به دانسفهان (مرکز بخش رامند) و از غرب به روستاهای یارآباد (منطقه ییلاقی مربوط به پرویز یار افشار سناتور انتصابی شاه) و جعفر آباد منتهی می شود.

از ارتفاعات و کوه های اطراف روستا تنها می توان به رشته کوه های رامند که در حدود 15 کیلومتری روستا قرار دارند اشاره نمود.

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 87/11/9 ] [ 1:29 صبح ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]

 مونو گرافی روستای خیارج[1]

وجه نامگذاری و پیشینه خیارج

نام امروزی روستا خیارج (khiaraj)است که به زبان محلی خیاره  (khiarah)خوانده می شود.

یاقوت حموی در معجم البلدان (ج2) از آن به خیازج  (khiazaj)یاد می کند: « خیازج به کسر الخاء ثم یاء و فتح الزای و جیم، من قری قزوین» در جائی دیگر در همان منبع به خیزج (khizaj) تعبیر شده است.

عبدالمؤمن بغدادی در مراصد الاصداع خیازج را برگزیده است: « خیازج بکسر الخاء والزای بعد الالف و الجیم من قزوین»؛ و حمد الله مستوفی قزوین در نزهة القلوب آورده: « تومان سلطانیه و قزوین، اگر چه این تومان در اول به قزوین منسوب بود، چون در این چند سال شهر سلطانیه را انشاء فرمودند، و دار الممالک ایران شد،(در زمان ایلخانیان) آن را مقدم دانستن اولی بود، و در این تومان نه پاره شهر است، و حقوق دیوانی قزوین به تنها مقرر است به مبلغ پنج تومان و نیم، که به دفتر دیوانی در آمده، و ولایتش کما بیش سیصد پاره دیه و مزرعه است و در آن دیه ها معتبر است چون، فارسجین، خیارج و ... و آن ولایات را نیز پنج تومان ونیم حقوق دیوانی است و..».

 علاوه بر آن در اکثر منابع و کتب موجود از جمله ریاض العلماء، مینودر،التدوین فی اخبارقزوین، تحفه سامی، تاریخ گزیده، الذریعه، طبقات الشیعه، ریحانة الادب و... نام امروزی روستا که همان خیارج است به کار رفته، اگر چه در برخی منابع نامهای دیگری نیز بکار رفته و به صورت های خیارج، خیازج، خیزج، خیرج، خیاره، کیاره، خیارک، خیارگ و... نامیده شده است، لکن معنای خاص و واحدی برای آن بیان نشده اشت.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 87/11/8 ] [ 8:27 عصر ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]


شعر تاتی1


(نصیحت پدرانه)


 


اِیدنَه رَیَت پِِِورَرِش هَی مِواشَه


Idna rayat pevraresh hay mevasha


( یک کشاورز همیشه به پسرش می گفت)


هَر چِی ماجِم گوشا کَه تا جِیَوشَه


Har chi majem gosha ka ta jiavosha


( تا اینجائی هر چه می گویم گوش کن)


چُوما زَمُونَ به سختِیُو گُذشتَی


Choma zamon be sakhtio gozashtay


(زمان ما به سختی گذشت)


شَُما را سختیش هَلا کِه بِمَندَی


Shoma ra sakhtish hala ke bemanday


(اما هنوز سختیش برای شما مانده)


هر کُواگَه اَوَه یَه جا گو بِکیر


Har koaga ava ya jago bekir


(هر کجا آب هست آنجا دانه بکار)


سَوزَعلف باینَه یاگو  دستُو گیر


Savza alaf baina yago dasti gir


(اگر علف سبز دیدی گول نخور، رها کن)


دَُونَه که مُون خاکو یِه زارُو واری


Doona ke moon khako ye zaroo wari


(دانه تا زمانی که در خاک است، مثل بچه است)


روز و شَوَ پِیلـَه مِگردِه کاری


Roozo shava pilla megarde kgri


( شب و روز گویا بزرگ می شود)


هر چِی که شاخَش به جُوَر تَر مُشُه


Har chi ke shakhash be joar tar mosho


( هر چه که شاخه اش بزرگتر می شود)


میوَه یُو وَلگش آندی سَر تَر مُشُه


Miwa yo walgash andi sar tar mosho


(برگ و میوه اش از آن بزرگتر می شود)


نوروزِ را غَرَه مَگرد بالارِم


Navroze ra gharra magard balarem


(به نوروز غره نشو پسرم)


پاییز میا تَمُوم مِگردِه کارِم


Paeiz mia tamom megarde karem


(پائیز می آید، و کارم تمام می شود)


هر چی بِکیراشَه، بِچیناشَه تَه


Ha chi bekirasha bechinash ta


( هر چه بکاری همان را بچینی)


قُولایُ یو نَکُو نِدِرِه، کُوایش تَه


Gholay yo nakko nedere koaysh ta


(خوب و بد ندارد، کجائی تو)


اَما مِیکیرُونُ و مِیچینا شُما


Ama mikiron o michina shoma


(ما می کاریم و شما می چینید)


جِیمُون زَمُونُو هَمَه چی را شُما


Jimon zamoono hama chi ra shoma


(در این زمان همه چیز برای شماست)


اَگر نِباشَه خُوشتَنی را فِکرُو


Agar nebasha khoshtani ra fekro


(اگر تو به فکر خودت نباشی)


بِزون کِه هُشکِی اِشتَه را نِی فِکرو


Bezoon ke hoshki eshta ra ni fekro


(بدان که هیچ کس به فکر شما نخواهد بود)


سَرحالیشَه، جَوُونیشَه، مِتونی


Sarhalisha javoonisha metooni


( سر حالید، جوانید، می توانید)


اِیندِی واجِم اِشتَه را کِه مِزونی


Indi wajem eshta ra ke mezooni


(این را به شما بگویم که می توانید)


هر کِی کِه اِشتَه پَی پَیو مِگردِه


Har ki ke eshta pay payo megarde


(هر کس که به دنبال شما می گردد)


بِزون اِی نَقشَه دَر پَیو مِگردِه


Bezoon I naghsha dar payo megarde


(بدان که در پی یک نقشه می گردد)


یا پِل دَری یا کَه دَدَی پِل دَرِه


Ya pel dari ya ke daday pel dare


( یا خودت پول داری، یا پدرت)


تا خَرج کَرِندَه آ پِلون کَه دَرِه


Ta kharj karenda a peloon ke dare


( تا آن پولها را خرج کنند)


تَجرُبَه ماجِه، که شُما ناشِیا


Tajroba majeh ke shoma nashia


(تجربه می گوید، که شما ناشی هستید)


هر چِی ماجِم، تا مِکرا راضِیا


Har chi majem ta mekara razia


(هر کاری را که خودتان انجام دهید راضی هستید)


شاه و گدا هَر چِی تَنِشون کَرِن


Shaho gada har chi taneshoon karen


( شاه و گدا هر چه در تن داشته باشند)


فرقِی نِدِرِه، خَوِ را بَر کَرِن


Farghi nederre khave ra bar karen


(فرقی ندارد، موقع خواب از تن در می آورند)


اَز هَمی اِیندِیم دَ واتِم اِشتَه را


Az hami indim da watem eshta ra


( من همین را داشتم که به تو گفتم)


مِگو گوشا مَکَه، مِگو گوشا کَه


Magav gosh maka megav gosha ka


( می خواهی گوش کن، می خواهی گوش نکن)


 


23/10/87[1]

هاشم مالکی







[1] - بخشی از این شعر از غزل «صاعقه ما ستم اغنیاست» از پروین اعتصامی و بخشی از اشعار قدیمی خودم اقتباس شده بود.


[ یکشنبه 87/11/6 ] [ 9:7 عصر ] [ هاشم مالکی ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ برای معرفی زبان تاتی و روستای خیارج ایجاد شده و ما سعی داریم آنچه در مورد این روستای تاریخی می‏دانیم در اختیار شما قرار دهیم؛ این روستا با قدمت حدود 3000 ساله در شهرستان بوئین زهرا از توابع استان قزوین قرار دارد،‏ این روستا دارای مشاهیر علمی ادبی بوده و همکنون نیز افراد شاخصی در محافل سیاسی و مذهبی و علمی از این روستا وجود دارند که مایه مباهات است. // حتماً پیام بگذارید تا به موقع از شما تقدیر به عمل آید.... اگر شما هم خیارجی هستید و چیزی در مورد خیارج می دانید با ما تماس بگیرید تا مطلب شما را در این وبلاگ قرار دهیم... خیارج سرای ماست/// دوستانی که عکسهائی از روستای خیارج، فرهنگ و رسوم مردم آنجا دارند، به ایمیل ما ارسال کنند تا در اسرع وقت در وبلاگ قرار بگیرد/ PURYASIN2009@YAHOO.COM
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب


بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 32
کل بازدیدها: 392751