بهار آمد خوش آمد
بهار دل نشین آمد، خوش آمد |
|
نگار گل نشین آمد، خوش آمد |
گل و بلبل به همراه شکوفه |
|
به تزیین زمین آمد، خوش آمد |
شود هر ساله نو گلهای بستان |
|
به تدبیر مکین آمد، خوش آمد |
دوباره می رسد هنگام تغییر |
|
گل و بلبل ببین آمد، خوش آمد |
پس از خشکیدن برگ درختان |
|
گل و سبزه چنین آمد، خوش آمد |
تقلّب در زمین و در زمان شد |
|
تدبّر از امین آمد، خوش آمد |
چه خوش باشد تحوّل در دل من |
|
که احسن با امین آمد، خوش آمد |
کند سر سبز رُخسار زمین را |
|
خدا در گل ببین آمد، خوش آمد |
مگر فصل دگرگونی نگشته؟ |
|
چرا گشته، پس این آمد، خوش آمد |
اگر ساقی مرا جام جمی داد |
|
به لطفش از رهین آمد، خوش آمد |
کنون ایام عید و فصل گل شد |
|
زمین را این چنین آمد، خوش آمد |
طرَب، شادی، شِکَر، شُکر |
|
خدا را آفرین آمد، خوش آمد |
شود آیا گل یک دانه آید؟[1] |
|
بگویم هُش که هین آمد، خوش آمد؟ |
گر از هاشم ندائی بر نخیزد |
|
بگو مولای دین آمد، خوش آمد |
این شعر در 14بیت تقدیم به 14 معصوم(ع) در روز میلاد نبی مکرم اسلام و صادق آل محمد سروده شد
قم مقدسه- 13/12/88
هاشم مالکی
[1] - منظور از آن گل، حضرت ولی عصر(عج) می باشد که با آمدنش زندگی بشریت بهار می شود